Saturday, November 27, 2010

چرا خلیج فارس ؟چرا می گوییم خلیج فارس و نمی گوییم خلیج ایرانی؟

ما ایرانی ها از زمان آریایی ها به خودمان می گفتیم ایرانی اما یونانی ها از همان زمانهای قدیم به ما می گفتند پارس. و چون کتابهای یونانی در دنیا رواج یافت، دیگر نقاط هم به ما گفتند پارس و نام این پهنه آبی هم به خلیج فارس شهرت یافت. به عنوان مثال وقتی در کتب انگلیسی زبان به نامهایی چون Persian carpet و یا Persian civilization بر می خورید آنها را باید به فرش ایرانی و تمدن ایرانی ترجمه کنید و نه فرش پارسی و یا تمدن فارسی! پس معنای خلیج فارس این نیست که این پهنه آبی فقط مخصوص فارسهاست. اینجا مخصوص همه ایرانی هاست.به همین علت است که در شعر عصار می خوانیم:وطن یعنی سرای ترک تا پارسوطن یعنی خلیج تا ابد فارسالبته این امر تازگی ندارد مثلا ما به دولتی که در جزیره ای در غرب فرانسه شکل گرفته می گوییم انگلستان. در حالی که اشتباه است و باید به آن پادشاهی متحد United Kingdom بگوییم. چرا که این جزیره از چند بخش مانند انگلند، اسکاتلند و ولز تشکیل شده که انگلستان تنها به بخش انگلند آن اشاره دارد! اما دیگر این گونه مشهور شده و لذا منظور از انگلستان تمام این جزیره است و نه فقط بخش انگلند آن.بنابراین به خوبی مشخص است که نزاع موجود تنها یک نزاع بر سر اسم نیست که با تغییر آن به غائله خاتمه دهیم.
اکنون سوال اول: چرا بر فارس بودن خلیج اصرار داریم؟
برای این اصرار می توانیم دلایل تاریخی و سیاسی اقامه کنیم.دلایل تاریخی خلیج فارس را در مقاله های متعددی دیده و خوانده اید. بیش از دو هزار سال است که به این پهنه آبی می گویند خلیج فارس. برای مطالعه این دلایل تاریخی می توانید به مقالات زیر مراجعه نمایید: نگارخانه خلیج فارس و یا فارس برای همیشه. راستی چرا باید این نام دو هزار ساله را به کناری بنهیم؟
اما دلایل سیاسی
برای آنکه بدانیم چرا این نام اهمیت دارد باید با فضای روابط بین الملل آشنا شویم و چند مقدمه را بدانیم:1- در روابط بین الملل جزییات بسیار اهمیت دارند. دیپلماتها و سیاستمداران در بسیاری مواقع حرفها و مواضع خود را با تغییر جزییات به اطلاع کشور مقابل می رسانند. لذا یکی از وظایف سفرا و دیپلماتها رصد کردن جزییات بعضا ریزی است که به چشم ما نمی آید. مثلا ممکن است برخی تصور کنند که سفر روسای جمهور به دیگر کشورها مانند زمانی است که ما به مهمانی اقوام خود می رویم، در حالی که بر سر جزییات یک سفر یا دیدار دیپلماتیک ساعتها بحث و گفتگو میان مقامات تشریفات کشورها رخ می دهد. مثلا اینکه رییس جمهور کشور میزبان در فرودگاه به استقبال رییس جمهور دیگر بیاید و یا اینکه در کاخ خود به انتظار بنشیند معناهای متفاوتی را مبادر می کند. حال اینکه در کاخ خود و در اتاق پذیرایی بنشیند، یا به درب کاخ بیاید، یا از پله های کاخ پایین بیاید و یا اینکه صبر کند رییس جمهور مهمان از پله ها بالا بیاید و... اینها همه معنا دارد. آیا او را به عصرانه دعوت کند و یا به شام، و یا اصلا دعوت نکند، دلالتهای گوناگونی دارد.به این ترتیب می بینید که در روابط بین الملل تمام جزییات مهم است. دیپلماتها با تغییرهای عملی در جزییات با هم حرف می زنند. نوع و سطح روابط دو کشور را از نوع دیدارها و این گونه جزییات می توان حدس زد. اکنون که به اهمیت جزییات پی بردیم می فهمیم که موضع گیری در روابط بین الملل ساده نیست. وقتی نمی توان از جزییات گذشت چگونه می توان به تغییر نامی با قدمت بیش از دو هزار سال بی تفاوت بود؟2- بسیاری از اقدامات در روابط بین الملل برای آزمایش و تست طرف مقابل صورت می پذیرد. علاوه بر این روابط بین الملل مانند زندگی شخصی نیست که وقتی به خواسته آن دولت تن دادید آن دولت از شما تشکر کند و برود سراغ کار خودش! بلکه بلافاصله خواسته بعدی را مطرح می کند. بنابراین شما تنها زمانی باید به خواسته یک دولت تن دهید که مطمئن باشید ادامه مقاومت به ضرر شما تمام می شود. مثلا اگر ما در برابر تغییر نام خلیج فارس کوتاه آمدیم، بلافاصله مساله جزایر سه گانه و ادعای امارات برای تصاحب آنها جدی تر می شود و اگر در این مورد کوتاه آمدیم ادعاهای بعدی مطرح می شود.برخی رسانه های قطری ادعایی را مطرح کرده اند که تمام جزایر خلیج فارس به اعراب تعلق دارد و ایران آنها را تصرف کرده است! در حالی که اساساً تاریخ برعکس آن را نشان می دهد. کافی است نگاهی به نقشه های تاریخی بیندازیم تا ببینیم که اساسا همین قطر و امارات و... نیز بخشی از قلمرو ایران بوده اند





بنابراین به خوبی مشخص است که نزاع موجود تنها یک نزاع بر سر اسم نیست که با تغییر آن به اصطلاح به غائله خاتمه دهیم.3- بسیاری از جزییات و دعواهایی که در نظام بین الملل مشاهده می شوند، اگرچه ظاهری ساده دارند اما نشانگر درونی متلاطم و نزاع های ساختاری هستند. به قول شاعر: رنگ رخساره خبر می دهد از سر درون.اختلاف ما و کشورهای عربی بر سر نام این پهنه آبی نیست بلکه اختلاف بسیار ریشه ای و چند بعدی است


نويسنده: حمید نساج

نقشه ایران در زمان ساسانیان دقت کنید:
اسناد فارس بودن خلیج
نقشه‌ای اروپایی از قرن ۱۶ میلادی؛ نام «خلیج فارس» به لاتین Sinus Persicus در سمت راست پایین نقشه دیده می‌شود.
نقشه‌ای اروپایی از سال ۱۷۱۹ میلادی که نام «خلیج فارس» را نشان می‌دهد.
نقشه بریتانیایی چاپ ۱۸۰۸ میلادی که نام «خلیج فارس» را نشان می‌دهد.
نقشه‌ای که توسط استخری جغرافیدان ایرانی در قرن ۹ میلادی در کتاب الاقالیم رسم شده است، و در آن نام «دریای فارس» (بحر فارس) برای خلیج فارس بکار رفته است.
نقشه‌ای فرانسوی از سال ۱۵۴۰ میلادی که نام «خلیج فارس» را نشان می‌دهد.
نقشه‌ای اروپایی از سال ۱۵۳۱ میلادی که نام لاتین «خلیج فارس» را نشان می‌دهد.
نقشه‌ای که سباستین مونستر در سال ۱۵۸۸ میلادی رسم کرده، و نام «خلیج فارس» را نشان می‌دهد.
(خلیج فارس) در نقشه مفصل دریانوردی خلیج فارس
ترسیم جان تورنتون ( حدود 1652-1701 میلادی ) - تاریخ ترسیم نقشه 1699 میلادی
(خلیج فارس) در نقشه منطقه هرمز ormus regnum
تهیه شده توسط پترتوس برتیوس ( 1569-1629 میلادی) - تاریخ ترسیم: 1610 میلادی
صوره بحر فارس ( نقشه دریای فارس )
از ابواسحق ابراهیم الفارسی استخری ( قبل از 318-346 ه.ق / 930-957 م )
نقل از نسخه خطی ( 726 ه.ق ) المسالک و الممالک به خط ابن ساوجی، موزه ملی ایران

Monday, November 15, 2010

سه مرحله از زندگي يك مرد

تجرد  

تاهل

بعد از طلاق وپرداخت مهریه

Sunday, November 7, 2010

شهر تو كه اينجوري نيست ؟ - درسته ؟‏



من در شهری زندگی می کنم که یکی از معروف ترین سمفونی های موزارت را روی دنده عقب وانت می گذارند!

شهری که روانشناس هایش همه از همسرانشان طلاق گرفته اند    !
شهری که هنوز پیکان 56 را ترجیح می دهند .
شهری که در جدول های روزنامه ها و مجله ها سوال این است : بی دینی 7حرفی( و جواب می شنود : سکولاری!
شهری که می گویند مسلمان ساز و مسلمان دار است اما با هر نفس تهمت میزنند و غیبت می کنند و به قولی گوشت برادرمرده خود را با ولع می خورند .
شهری که نظامی اش شهردار می شود !
مهندس برقش تاکسی دارد !
وزیر امور خارجه اش انگلیسی را با لهجه لری حرف می زند !
آدمها از دیدن پلیس می ترسند !
شهری که دل به دست آوردن سخت است و دل شکستن هنر می باشد !
شهری که در دانشگاهش فقط این را یادت می دهند که چگونه با حراست نرم صحبت کنی تا خوشش بیاید!
شهری که ملت رسانه ای دارد اما رسانه ملی ندارد

شهری که زبانش "پارسی" است اما می گویند "فارسی" چون زبان عربها "پ" ندارد !
شهری که من دوست دارم هوای تو را داشته باشم ، و تو هوای من را ، اما نه به معنی حمایت! به این معنی که هیچ کدام نمی خواهیم در هوای خودمان نفس بکشیم .
شهری که عبدالمالک ریگی را از هوا پایین می کشند اما دزدان چند مجسمه را نمی توانند پیدا کنند !
شهری که مرگ حق است و حق گرفتنی!
شهری که برنده یعنی کسی که کمتر از بقیه می بازد !
شهری که کف اتوبانش دست انداز دارد !
شهری که همه فکر می کنند فقط خودشان می فهمند !
شهری که مرگ بر آمریکا می گویند ولی آرزویشان این است که آمریکا را حداقل یکبار ببینند !
شهری که همه مشکل را در کس دیگر می جویند !
شهری که هنوز نفهمیدم من در آن به دنیا آمدم یا در آن مردم

دکتر فرخ رو پارسا نخستین بانوی وزیر ایران

اسفند فَرُّخ‌رو پارسا نخستین زن ایرانی بود که در دوران حکومت پهلوی به مقام وزارت رسیدپستوی وزارت آموزش و پرورش در کابینه دوم و سوم امیرعباس هویدا بود.وی در اسفند سال ۱۳۰۱در باغی خارج از شهر قم به دنیا آمد.مادر وی فخرآفاق پارسا از فعالان حقوق زنان و مدیر مجله«جهان زنان» بوده و پدرش فرخ‌دین پارسا کارمند وزارت بازرگانی و مدیر مجلههای «اتاقبازرگانی و صنایع و معادن ایران» و «عصر جدید» بود.وی از آن رو در شهر قم زاده شد کهمادرش به دلیل نشر مقالهای با عنوان «لزوم تعلیم و تربیت مساوی برای دختر و پسر» در تبعید بهسر میبرداین مقاله اعتراضات گستردهای را در بین روحانیون آن دوران برانگیخت و موجبتبعید مادر وی گشت؛ ولی پس از تولد وی با میانجیگری میرزاحسن خان مستوفی‌الممالک (نخستوزیر وقتبه تهران بازگردانده شد. فرخ‌رو پارسا تحصیلات ابتدایی خویش را در دبستان هما در تهران سپری نمود و برای ادامه تحصیل در دوره متوسطه به دانشسرای مقدماتی رفت. وی توانست دوره متوسطه را با کسب رتبه اول به پایان رسانده و به دانشسرای عالی راه یابد. او در سال ۱۳۲۱ دانشسرای عالی را با اخذ مدرک لیسانس در رشته علوم طبیعی به پایان رسانید و به دانشگاه تهران راه یافت. وی تحصیلات دانشگاهی خویش را در رشته پزشکی ادامه داد و توانست در سال ۱۳۲۹ با اخذ درجه دکترا 
از دانشگاه تهران فارغ‌التحصیل گردد.

فرخ‌رو پارسا در سال ۱۳۲۱ با احمد شیرین‌سخن ازدواج کرد و از همان سال پس از اخذ مدرک لیسانس از دانشسرای عالی به تدریس در دبیرستان‌های تهران پرداخت. او پس از پایان تحصیلات دانشگاهی تا مقطع دکترا، علیرغم اینکه در رشته پزشکی دانش‌آموخته شده بود کار طبابت را رها کرد و ترجیح داد که به کار فرهنگی بپردازد؛ بدین ترتیب او در وزارت فرهنگ آن دوران مشغول به کار شد.وی در سال ۱۳۳۳خ به همراه تنی چند از همکارانش «انجمن بانوان فرهنگی» را برای دبیرستان‌های دخترانه آن دوران تأسیس نمود و در سال ۱۳۳۵خ به عنوان یکی از اعضای هیات رئیسه «شورای همکاری جمعیت‌های بانوان ایرانی» انتخاب شد.فرخ‌رو پارسا همچنین نخستین مدیر کل زن در ایران بود. در سال ۱۳۳۹ با آغاز به کار دانشگاه ملی ایران، وی عهده‌دار سِمَت مدیر کلی دبیرخانه دانشگاه ملی ایران شد. انتصاب یک زن به این سمت، اعتراضات زیادی را در محافل اداری، فرهنگی و سیاسی تهران به راه انداخت ولی مقامات دانشگاه توانستند از برکناری فرخ‌رو پارسا جلوگیری کنند. او در سال ۱۹۶۸ به عنوان وزیر آموزش و پرورش ایران انتخاب شد. در هنگام وزارت وی محمد بهشتی، محمد جواد باهنر در امر تهیه کتابهای درسی از مشاورین فرخ‌رو پارسا و از حقوق‌بگیران آن وزارتخانه بودند. مرکز اسلامی هامبورگ سالها زیر نظر محمد بهشتی از فرخ‌رو پارسا بودجه دریافت می‌کرد. محمد بهشتی حتی از طرف همان وزارتخانه به ماموریت‌هایی، از جمله به آبادان، فرستاده شد. محمدجواد باهنر نیز از وزارت آموزش و پرورش تحت وزارت فرخ‌رو پارسا امتیاز تاسیس چند مدرسه ملی مذهبی را گرفته بود که در نقاط مختلف تهران قرار داشتند.

پس از انقلاب ۱۳۵۷ خورشیدی، وی با اتهاماتی چون: «حیف و میل اموال بیت المال و ایجاد فساد در وزارت آموزش و پرورش و کمک به نشو و نمای فحشا در آموزش و پرورش و همکاری موثر با ساواک و اخراج فرهنگیان انقلابی از وزارت فرهنگ ایران و غیره...» در دادگاه انقلاب اسلامی شعبه تهران به ریاست صادق خلخالی محاکمه شد و به عنوان «مفسد فی الارض» (عامل فساد بر روی زمین) در تاریخ ۱۸ اردیبهشت سال ۱۳۵۹ برابر با ۸ مه سال ۱۹۸۰ اعدام گردید!

Add caption

فرح پهلوی، هویدا، اعضای دوت و فرخ رو پارسا در سفر به چین


فرخ رو پارسا در دادگاه محکوم به اعدام شد